حق بودن و حق داشتن

پدیدآوراحمد ترابی

نشریهپژوهشهای قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیقدماي زيديه

share 4082 بازدید
«حق بودن» و «حق داشتن»

احمد ترابی
«حق بودن» و «حق داشتن» از دیرباز یكی از مهم ترین دغدغه های انسان در ساحت اندیشه و عمل فردی و اجتماعی بوده است.
پیشینه طولانی گفت وگوها و نظریه پردازی ها درباره «حق» و تأمّلات فراوانی كه متفكران در طول تاریخ نسبت به ابعاد گوناگون حقوق طبیعی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… داشته اند، هرگز باعث نشده است كه مسأله «حق» و «حقوق» اهمیت و حساسیت خود را از دست بدهد و در شمار مقولات تاریخمند زندگی انسان درآید! بلكه تا آنجا كه حافظه منابع تاریخی به یاد می آورد مسأله حق و حقوق برای انسان اجتماعی مطرح بوده است و هر چه زمان بر آن گذشته اهمیت آن پررنگ تر شده است.
اینكه گذشت زمان و تكرار بحث و نظر درباره «حق» و «حقوق»، این مهم را از رونق نینداخته ، بلكه ضرورت آن را شفاف تر نموده است، ارتباط مستقیمی با رشد اندیشه، تحلیل ها و تأمّلات علمی بشر در سده هـای اخیر دارد. البته این بـدان معنی نیست كـه رشـد دانـش بشری، همواره به رشد حق طلبی و فهم و رعایت حقوق انسانی انجامیده است، بلكه بر عكس، می توان گفت كه در همسایگی قله بلند مباحث حقوقی، چشم اندازی بس فریبنده از دامها برای اسارت انسان نیز شكل گرفته است.
دانش بشری روشهای مؤثر و امكانات گسترده ای را در اختیار انسانها قرار داده است؛ گروهی آن را به استخدام سلطه جویی و فزون طلبی های گسترده و به بردگی كشاندن توانها و اندیشه ها درآورده اند، و در مقابل كسانی به فكر رها ساختن نسلها از سیطره سلطه ها و تجاوز ها برآمده اند و تلاش كرده اند تا از دانش و تجربه بشری بهره جویند و با همان ابزار و امكانات كه سلطه ها را شكل داده اند و یاری رسانده اند به گشودن گره ها و گسستن دامها همت گمارند.
رشد مطالعات حقوقی و شكل گیری مكاتب و نظریه های گوناگون در عصر حاضر، از این منظر، امری طبیعی و البته ضروری و بایسته است؛ چرا كه اگر تدابیر لازم در این میدان اندیشیده نشود، اختاپوس قدرت و ثروت، در پرتو خاطره تلخ فرعون ها و چنگیزها و نرون ها، در مقایسه با آن ناچیز خواهد بود.

«حقوق»، دام گشا یا دام گستر!

شاید در نگاه نخست این نكته شگفت بنماید كه مسأله «حقوق» و نظریه ها و مكاتب حقوق به همان اندازه كه آرمان آزادی، رهایی، حق خواستن و توانستن و داشتن را پی می گیرد و در جهت تأمین و تسهیل آن گام بر می دارد، می تواند به شكل پیچیده تری به محدودیت و بردگی و ناتوانی انسانها بینجامد.
ناگفته نماند كه اصل توجه به حقوق و مایه اصلی آن، نهاد و ساختار مثبت وجود آدمی است و انگیزه های نخستین و طبیعی برای شفاف سازی آن، آبشخوری ارزنده و شایسته داشته و دارد، درست مانند اولین سلاح دفاعی كارآمدی كه یك فرد یا جامعه برای حفظ كیان
و شرافت خود می سازد، ولی چه بسا در هجومی غافلگیرانه آن سلاح به دست نیروی مهاجم افتد و كاركردی ناهمسو با اهداف اولیه سازنده آن پیدا كند.
فلسفه های حقوق گوناگون كه امروزه گام در عرصه جوامع و مجامع بشری نهاده اند، می توانند خاستگاهی كاملاً انسانی و ارزشی داشته باشند و می توانند دامهایی بس ظریف تر و پیچیده تر در برابر ذهن و اندیشه و زندگی انسان بگسترند.
امروزه شهروند یك جامعه پیشرفته كه رفاه و بهداشت و نظم و امنیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن با استانداردهای علمی برابری دارد، احساس آزادی و بهره وری از حداكثر حقوق خود را دارد ـ و یا دست كم هواداران این جوامع چنین اعتقاد دارند ـ در حالی كه باندهای بزرگ اقتصادی، سلطه های متمركز سیاسی و اهرمهای مؤثر اجتماعی نیز در همان جوامع، مقتدرتر، فزون خواه تر و بی رحمانه تر از جوامع گذشته حضور دارند و رضایتمندانه به حیات خود ادمه می دهند و حتی دغدغه سرپیچی و نافرمانی قوای تحت سلطه خود را ـ بدان اندازه كه سلطه های پیشین داشته اند ـ ندارند!
آیا به راستی سلطه ها از میان رفته اند و یا طبیعت سلطه ها تغییریافته و گرگها علف خوار شده اند! یا اتفاق دیگری افتاده است؟
آری سخن از حق و حقوق فراوان به میان آمده است و مكتب ها و نظریه ها و نظریه پردازان نامداری به تقدیس و ترویج و تحكیم آن پرداخته اند، ولی باید دید از آن همه چه حاصل آمده است.
در اهمیت و بایستگی این تلاشها و دستاوردها نباید تردید كرد، چرا كه انسان معاصر چاره ای جز همین تلاش و تجربه كردن و امیدوار بودن ندارد و اگر راهی برای بهتر زیستن و بهتر بودن وجود داشته باشد، از گذرگاه بهتر اندیشیدن و تأمل ورزیدن خواهد گذشت. به شرط آن كه در این گذرگاه از ساده اندیشی و ظاهرنگری و تلقین پذیری پرهیز شود و زیر پوشش حقوق بشر، به ذبح بنیادی ترین حقوق انسان رضا داده نشود!

رابطه «حق» و «حقوق»

واژه های «حق» و «حقوق» هر چند دارای ریشه لغوی یكسانی هستند و چه بسا فرق آن دو فقط در مفرد و جمع بودن باشد، اما در كاربردهای آن دو می توان تفاوتی را مورد شناسایی قرار داد؛ واژه «حق»، هم با فعل «بودن» و هم با فعل «داشتن» به كار می رود؛ «حق بودن» به معنای مطابق با واقع بودن، ثبات و واقعیت داشتن، و «حق داشتن» به معنای برخورداری از یك امتیاز، امكان و قدرت برای انتخاب كردن.
اما واژه «حقوق» در زبان فارسی به صورت یك اصطلاح برای «حق های داشتنی» در آمده است و با فعل «داشتن» به كار می رود.
برخی محققان مباحث فلسفه حقوق، معتقدند كه توجه انسانها در گذشته تاریخ بیشتر معطوف به «حق بودن» در برابر «باطل بودن» بوده است و كمتر به مقوله حقوق به عنوان «حق داشتن» می پرداخته اند.
به تعبیر اینان، انسان گذشته به مسأله «حق» بیشتر از زاویه كلامی و اعتقادی نگریسته و دغدغه فهم درست و نادرست را داشته است، تا قلمرو تكلیف و مسؤولیت خود را در قبال آن روشن سازد و از این منظر، حق در مطالعات آنان جنبه مسؤولیت آفرینی و تكلیف زایی داشته است.
در حالی كه انسان معاصر حق را از منظر حقوقی مورد توجه قرار داده و همّش آن است تا میدانهای اختیار خود را شناسایی كند و دامنه انتخابگری و اعمال اراده و قدرت و خواست خود را گسترش دهد.
به نظر اینان، اثبات هر حق در منظر كلامی و فلسفی قدیم، تكلیفها و محدودیتهایی را برای انسان به دنبال داشت و اثبات هر حق در نگاه حقوقی جدید، آزادی های بیشتری را در اعمال اراده و انتخاب برای انسان به همراه دارد.
این نوع نگاه، گرچه می خواهد میان «حق بودن» و «حق داشتن» فـاصله ای ژرف پدید آورد و «حق بودن» را مقولـه ای سنتی و كهنـه و
«حق داشتن» را موضوع نو وجدی برای نسل معاصر معرفی می كند. اما براستی اگر میان این دو حق هرگونه ارتباطی را انكار كنیم موضوع «حقوق انسان» به منزله امتیازها و اختیارهای كاملاً قراردادی و بی پشتوانه و شكننده تلقی خواهد شد.
هر حقی از نوع «حق داشتن» زمانی جدی و پایدار و قابل دفاع است كه متّكی به حقّی از نوع «حق بودن» باشد و اگر حق های بنیادین هستی را نادیده انگاریم حقوق انسان چون زورقی بی پناه، دستخوش امواج تحلیل ها، نظریه ها، نیازها، منظرها و قراءتها خواهد شد و گاه ضد خود را درون خویش خواهی پرورید.
انباشتن حقوق انسان بدون پرداختن به حق های هستی و حقیقتهای وجود، چونان برافراشتن تیغها در دست مردانی است كه در ذهن و اندیشه خود هیچ اصلی را نمی شناسند و به هیچ حقّی پایبند نیستند.

«حق» و «حقوق» در قرآن

از نگاه قرآن، هستی بر مدار حق می چرخد، آفرینش بر اساس حق آغاز شده، بر ملاك حق استمرار یافته و با معیار حق مورد داوری نهایی قرار می گیرد.
ـ «ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ» لقمان/30
ـ «خلق اللّه السموات و الأرض بالحقّ» عنكبوت/44
ـ «فإذا جاء امر اللّه قُضی بالحقّ» غافر/78
این گونه است كه حق در شمار یكی از مفاهیم محوری قرآن قرار گرفته و ساختارهای مختلف آن بیش از 280 مرتبه در آیات وحی به كار رفته است.
در قرآن نیز «حق» كاربردهای مختلفی دارد. گاه به معنای «حق بودن» و «باطل نبودن» به كار رفته است و زمانی به معنای «حق داشتن».
آیاتی مانند:
ـ «و ما خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما إلاّ بالحقّ» حجر/85
ـ «و قل جاء الحقّ و زهق الباطل إنّ الباطل كان زهوقاً» اسراء/81
ـ «إنّ وعد الله حقّ» لقمان/33
از جمله آیات بسیاری است كه «حق بودن»، «عینیت داشتن» و «مطابقت داشتن با واقع» را می فهماند.
و آیاتی مانند:
ـ «و آتوا حقّه یوم حصاده» انعام/141
ـ «و آت ذا القربی حقّه» اسراء/26
از جمله آیاتی است كه با معنای «حق داشتن» تناسب دارد و سازگار است، اما در این میان چند نكته را نمی توان نادیده گرفت:
الف. واژه «حق» در بیشتر آیات قرآن در زمینه «حق عینی» به كار رفته و «حكایت از نوعی ثبوت، پایداری و شدت وجود دارد» (ر.ك التحقیق فی كلمات القرآن الكریم) و موارد انگشت شماری را می توان یافت كه واژه حق در معنای «حق انتخابی» و به معنای حق داشتن به كار رفته باشد.
ب. اینكه واژه «حق» كمتر به معنای «حق داشتن» در قرآن آمده است، بدان معنی نیست كه اساساً حقوق انتخابی در مقایسه با حقوق عینی، حقیر و ناچیز شمرده شده و نگاه كلامی و اعتقادی به حق و باطل، مهم تر از نگاه حقوقی به حق و انتخاب به حساب آمده است، بلكه در قرآن و سپس روایات معصومان (ع)، به حقوق فراوانی برای انسان، بلكه مطلق جانداران، بلكه همه موجودات اشاره شده است كه در دقیق ترین و مترقی ترین حقوق شناسایی شده مكاتب بشری، همانند آن را نمی توان یافت، جز اینكه این حقوق با بیانهای دیگری مانند امر و نهی آمده است، كه علاوه بر اثبات حق برای هر انسان، تكلیف و وظیفه دیگران را نیز برای رعایت آن مشخص ساخته است.
ج. بزرگ ترین خلأ حقوق انسان در مكاتب بشری، فقدان پشتوانه اجرایی لازم و ضعف عنصر نظارت و در نهایت كافی نبودن انگیزه ها برای پاسداشت از حقوق خود و دیگران است؛ در حالی كه دقیقاً این خلأها، در نگاه قرآن به حقوق انسان پرشده و پاسخ كـافی یافته است.
بیشترین كاربرد واژه «حق» در «حق های عینی» و توجه دادن انسانها به حقانیت هستی، حق بودن خدا، آفرینش، بعثت انبیا، دین، حدود الهی و رستاخیز، همه و همه در جهت هموار ساختن و استحكام بخشیدن زیرساختهای حقوق انسان و ارائه دلایل كافی عقلی و فطری برای پاسداشت از آن است.

حقوق الهی، خاستگاه و پشتوانه حقوق بشر

كاركرد وحی و ادیان آسمانی در قلمرو حقوق انسان ابعاد مختلفی قابل مطالعه است، از جمله:
1. شرح و تفصیل حقوق، جامع نگری و ریزاندیشی در برخی زمینه ها كه دانش و تجربه بشری معمولاً به آن راه نمی یابد.
«و یعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون» بقره/115
2. متكی ساختن حقوق انسانها و سایر موجودات به حقوق الهی.
اهمیت و كاركرد این نكته زمانی آشكار می شود كه بدانیم خدامحوری مهم ترین و اصیل ترین پیام ادیان آسمانی است و ارتباط دادن حقوق انسانها به حقوق خدا؛ یعنی پی ریزی پولادی ترین مبانی و انگیزه ها برای شناخت و پاسداشت حقوق انسان.
این چنین است كه امیر اندیشه و بیان، در توضیح این معنی فرموده است:
«لكنّه سبحانه جعل حقّه علی العباد أن یطیعوه…»(نهج البلاغه، خطبه 214)
خدای سبحان حق خودش را بر بندگان، چنین قرار داده است كه او را اطاعت كنند.
«لكن من واجب حقوق الله علی عباده النصیحة بمبلغ جهدهم، و التعاون علی إقامة الحق بینهم»(همان)
اما یكی از حقوق قطعی و ضروری خداوند بر بندگانش، این است كه تا آنجا كه توان دارند خیرخواه باشند و برای برپایی حق در جامعه با یكدیگر همكاری داشته یكدیگر را یاری رسانند.
در بیان دیگر فرموده است:
«جعل الله سبحانه حقوق عباده مقدمة علی حقوقه، فمن قام بحقوق عبادالله كان ذلك مؤدّیاً إلی القیام بحقوق الله»(غررالحكم)
خداوند حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم داشته است، پس كسی كه حقوق بندگان خدا را ادا كند و بر پای دارد، به ادای حقوق الهی توفیق یابد.

برترین ذخایر، كمترین بهره وری!

هرگاه میان مبانی و ملاكهای بنیادین حقوق اسلامی با سایر مكاتب حقوقی مقایسه ای صورت گیرد، به وضوح، برتری، استواری، فطری و عقلانی بودن و پایداری و فراگیری مبانی حقوق اسلامی رخ می نماید، اما آن گاه كه از مرحله مبانی و ملاكهای بنیادین به عرصه قوانین استنباطی و شناسایی مصادیق و تفریع فروع و تنظیم نظامات مختلف حقوق فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… می رسیم كمبودها و نارسایی های آزار دهنده ای جوامع اسلامی را به شدت رنج می دهد و زندگی انسان تهی دستی را به ترسیم می كشد كه گنج در زیر سنگ نهاده و خود بر بستر خشن و ناهموار سنگ آرمیده است.
كسانی كه در قرون اخیر به تدوین human rights اهتمام ورزیده اند و اعلامیه حقوق بشر را تنظیم نموده اند، هر چند در تدوین آن از سرشت بشری، عقل و منابع تجربی سود برده اند و چه بسا بسیاری از آنان دغدغه آسایش و رفاه انسانها و نفی استبداد و استثمار را داشته اند، اما در تبیین مبانی و تشریح فلسفه حقوقی و چرایی و چگونگی الزامات و روشهای آن به گونه ای كه نوع جدیدی از سلطه در جوامع بشری شكل نگیرد و استثمار از موضع سخت افزاری به میدانهای نرم افزاری و صید افكار و اندیشه ها و استعدادها منتهی نشود ، گرفتار تزلزل و ابهام شده اند. و البته با همه این ابهام و تزلزل های مبنایی، از آنجا كه واقعیت زندگی مادی بشر به دقت و به صورت عینی مـورد تـوجه قـرار گرفتـه، از سـاختـار اجـرایی خوبی برخوردار شده است و بزرگ ترین مشكل آن را در نادیده گرفتن نیازها
و حقوق معنوی و دینی و محدود شمردن زندگی انسان در حیات مادی دنیایی می توان نشان داد.
اما از سوی دیگر، حقوق اسلامی كه علاوه بر منابع یادشده بر رهنمودهای وحیانی و سنت نبوی و سیره ائمه معصومین(ع) تكیه داشته است، در تنظیم جوامع تحت نفوذ خود، مدنیتی حقوقمند، مباهات برانگیز و عادلانه را برای دراز مدت پدید نیاورده است. و این چنین است كه تاریخ جوامع اسلامی ـ سوگمندانه ـ پر است از فرمانروایان خودخواه و خودكامه و ملتهای تضعیف شده و دارایی های به یغما رفته و زنان تحقیر شده و كودكان بدون سرپرست و حمایت كننده و…
البته وجود چنین پدیده های زشتی در قرون گذشته و حال، اختصاص به جوامع اسلامی نداشته، بلكه زشت تر از آن را در سایر جوامع دینی و غیردینی شاهد بوده و هستیم، اما سخن از این است كه چرا جوامع اسلامی با برخورداری از چنین منابع و مبانی غنی و سرشار از حقوق عقل پسند طبیعت پذیر روح نواز، نتوانسته اند قبل از اعلامیه حقوق بشر، خود به تدوین اعلامیه ای دقیق تر و جامع تر همت گمارند و با ارائه الگوی شایسته ای از مدنیتی انسانی و متعالی، ذهن ها و اندیشه ها را به جانب خود معطوف دارند!
به تعبیر دیگر، توانهای بالقوه و نهفته فراوانی در بینش اسلامی برای تنظیم حقوق بشر متناسب با نیازها و ظرفیتهای جوامع وجود دارد، ولی متفكران و اسلام شناسان كمتر تلاش كرده اند تا آن نیروهای متراكم نهفته را به فعلیت رسانند و ایده ها و ارزشها را عملیاتی ساخته و در عینیت جامعه محقق سازند.
درست نظیر همان اتفاقی كه در میدان بهره وری از منابع و ذخایر طبیعی صورت گرفته است، چونان كه بیشترین منابع نفتی در سرزمین های اسلامی وجود دارد، ولی بهترین بهره وری از آن در سرزمین های دیگر انجام گرفته و می گیرد.
بدان امید كه اندیشمندان جهان اسلام، با رویكردی دوباره به ذخایر معرفتی خود و واقع نگری نسبت به نیازها و ظرفیتهـای جوامع اسلامی و روابط و نظامهای اجتماعی در عصر نوین با تدوین اعلامیه اسلامی حقوق بشر، همه مزایای اعلامیه حقوق بشر را برای جوامع اسلامی تأمین كرده و كاستی های آن را جبران نمایند و حقوق انسان را از حدّ جانداری بهره مند و لذت جو و رفاه طلب به سطح موجودی دارای احساس و اندیشه و پایبند به اصول اخلاقی و عقلانی و معرفتی ارتقا بخشند.

مقالات مشابه

حقوق فطری از دیدگاه قرآن

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهبمانعلی دهقان منگابادی, فاطمه حیدری, محمود حائری

انطباق موضوعات «رسالة الحقوق» با قرآن کریم

نام نشریهبینات

نام نویسندهاحمد صادقی اردستانی

جایگاه حق و عدل در دادرسی اسلامی

نام نشریهمجله مشکو‌ة

نام نویسندهمحمد واعظ‌زاده

قرآن و حقوق انسان

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهمحمد بهرامی

هدف حقوق در قرآن و مکاتب بشری

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدابراهیم سجادی

قرآن؛ حق حیات، و چالش های موجود

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهحمید آگاه

پیوند حقوق و سیاست در قرآن

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدحسین هاشمی